طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

یه دونه ای طاها جونم

پست ثابت (آشنایی مامان و بابا)

طاها

 

حدودا" سال 84 یا 83 بود که باباجون تصمیم گرفت یه کامی بخره

 اون روز هنوز بابایی بازنشسته نشده بود و مشغول به کار بود وقتی کامی رو خرید از یکی از همکاراش خواست که به پسرش که مهندسی کامپیوتر بود بگه بیاد کامپیوتر ما رو وصل کنه
( منظور از مهندس کامپیوتر همون بابایی توست )نیشخند

وقتی بابات میاد که کامی ما رو وصل کنه آجی الهام رو میبینه و عاشقش میشه دلقک

و این طوری میشه که بعد از چند تا مسافرت خانوادگی و اشنایی دو خانواده مامان و بابایی با هم عقد میکنند قلب

مسافرتی که رفتیم شمال بود البته اول بار قرار بود بریم محلات ولی بعد تصمیم بر این شد که بریم شمال از خود راضی

وقتی تصمیم گفته شد بریم شمال بابای تو خیلی ناراحت شد

بعد ها به اجی الهام گفته بود ترسیدم سریع دختر خاله بشی قهقهه

بعد از چند روز اخلاق باباییت خیلی تغییر میکنه و وقتی که مامانش ازش میپرسه چی شده میگه من عاشق الهام شدم و دیگه بله .  هورا

(بایدم عاشقش میشد دختر به این نازنینی مژه)

بهله دیگه پدر و مادر تو در اذر ماه سال 84 با هم عقد کردند دلقکو در 14 تیر 1387 با هم دیگه عروسی کردند وخداوند در 15 اردیبهشت 1390 تو رو به اونا بخشید قلب

چند روز پیش که برا خوندن امتحان فیزیک اومده بودم خونتون اجی الهام ازم خواست تا برات یه وبلاگ بسازم منم که از خدا خواسته قبول کردم زبان

(چون خیلی خیلی خیلی دوست دارم ) قلب

تنها عشق خاله یی تو نیشخند

تا چند روز دیگه تولدته و یک سالت میشه

یکی از خصوصیت بارز تو اینه که آنتی مصطفی یی قهقههدقیقا" از هر چیزی بابات خوشش میاد تو بدت میاد از هر چیزی هم بابات بدش میاد تو خوشت میاد خنده

خیلی هم شیطون تشریف داری جالبیش به اینه هر کی تو رو میبینه میگه وا ا ا ی چه مظلوم وساکتهخنثی

 خوب دیگه از این به بعد من خاطره هاتو این جا مینویسم تا برات یادگاری بمونه ماچ

خاله ثمین

بدون عنوان

سلام عزیز دل خاله . فکر نکنی فراموشت کردما!!!!!!!!!! به خدا درس داشتم . این مدتم نتم قطع بود  الان که وبلاگتو باز کردم دیدم خاله های نتی کلی برات تبریک تولد گذاشتند تعجب کردم . . . من خودم وبلاگ نویسی میکنم (بزرگ که شدی همه ی وبلاگامو بهت نشون میدم تا بئونی خاله چه قدر دوست داره) ولی . . . تا حالا هیچ کس تولد منو بهم تبریک نگفته  {ممنون از همه ی خاله ها } عزیزم ما برات تولد گرفتیم . تو کلاه گذاشتی سرت اونقدر ناز شدی ولی مثل همیشه از بس از کلاه بدت میاد هی از سرت در می اُوردی |: بعد برا بابایی هم جشن بازنشستگی گرفتیم روزِ معلم . کلی خوش گذشت . یاد گرفتی فوت کنی 24 ساعت داری فوت میکنی ت...
26 ارديبهشت 1391

عکس های طاها جونم

 سلاممممممم خاله جونم قربونت برم من . امروز یه سری از عکسات رو برات میزارم  یکی از علایق تو تلفن :)))   یعنی وقتی ما بخوایم با مامانت حرف بزنیم پدرمون در میاد از بس تو جیغ میزنی و گوشی رو میکشی |: اینم عکس از یه روزی که خاله ثمین اومده بود خونتون   فدای این نگاه کردنت بشه خالت عاشق این خنده های نخودیتم (عشق منی تو ) (چه تبلیغی هم میکنه بچمون) حالا همه با هم دست دست شله شُله دوباره که داری تبلیغ میکنی گوگوری خاله یعنی من عااااااااشق این اخمتم عآشقتم شدید (ناگفته نمونه اینجا یه چی میخواستی من بهت نمیدادم اینجوری اخم کردی منم ت...
7 ارديبهشت 1391
1